سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه بنده ای از امّت من برادرش را در راه خدابه لطفی بنوازد، خداوند، خدمتگزاران بهشت را به خدمتش در خواهد آورد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]


ارسال شده توسط مهدی آقاجانی در 91/10/1:: 2:0 عصر

       دیدار با مسافر

 

دو روز پیش، شهر ما میزبان لاله ای بود از سلاله ی غیرت و رشادت. لاله ای سرخ که گلبرگ های پرپرش چونان کهکشانی «صراط سعادت» را به ما می نمایاند. لاله ای که نشان داد ما در «سه راه شهادت» هیچ گاه صراط سعادت را گم نخواهیم کرد. مسافر 20ساله ی ما خوب یادمان انداخت که رحل اقامت برچینیم که تا منزل بعدی یا منزل گاه ابدی راهی نمانده. امروز متوجه شدیم که دلمان چقدر تنگ راهیان نور است.باید راهی شد که ماندن نیز در رفتن است. گاهی دلت به شهیدی گره می خورد، گاهی به مکان شهادتش. راستی سری به گلزار شهدای شهر زده ای؟

دلمان تنگ دوکوهه است. آنجا که شهر شیدایی و نور و شهر مردان صبور بود. ما دوکوهه را بدون شهدایش نمی خواهیم. بدون گردان هایش نمی خواهیم. این بار سوم است سوی دیار عاشقان می رویم. ما از سوانح جاده ای نمی هراسیم. ما این راه را با عقل و دلمان انتخاب کرده ایم. این را گفتم که پس از شهادتم نگویند که یک کشته بر کشته های اردوی جنوب افزوده شد. نه! ما تصمیم خود را گرفته ایم و از آن باز پس نخواهیم نشست. آنان که حوادث و سوانح جاده ای-که منجر به شهادت برخی از دانشجویان یا دانش آموزان گردید- را دستمایه ی حملات بی رحمانه و کینه توزانه ی خود نسبت به این امر خطیر قرار می دهند، بدانند که ذره ای از شور و شعور نسبت به حضور در جبهه های حق علیه باطل کاسته نخواهد شد.

ما خود را شرمنده ی شهدا می دانیم. شرمنده ی وصیت هایشان. آنجا که گفتند: {خدایا نکند وارثان خون این شهیدان در راهشان گام نزنند؟ نکند شیطان های کوچک با «خون» اینان «خان» شوند؟ نکند«جانمایه ها» برای «بی مایه های» دون «سرمایه» مقام شود...؟  نکند زمین  »خونرنگ « به تسخیر هواداران »نیرنگ» در آید...؟ نکند شهادت اینها پایگاه ها «دنائت» آنها بشود؟ نکند میوه درخت  »فداکاری « اینان را «صاحبان ریا کاری» بچیند؟  نکند جنگ یارانمان به چنگ «فرنگی مسلکان» افتد؟ نکند «خونین کفنان» در غربت بمیرند تا «خویش باوران غرب» کام گیرند؟  خدایا! ماندن چه قدر دشوار است و در غربت زمین، بی یار و یاور حضور داشتن، همانند غیبت است. انگار که کمرمان شکسته و زنجیر درد، دست هامان را بسته و غم در سینه مان نشسته است. .ما از نبودن یارانمان رنج نمی بریم؛ بلکه از بودن خویش در رنجیم...  

ما می دانیم که آنها زنده اند و ما مرده ایم.}1

و چه خوش گفت سید شهیدان اهل قلم، سید مرتضی آوینی که : پندار ما این است که ما زنده ایم و شهدا مرده اند، اما زمان ما را با خود برده است و شهدا زنده اند.

سخت است اینکه بفهمی مرده ای و کمتر خود را به زنده بودن بزنی. ای کاش ما مرگ خود را درک می کردیم تا کاری برای زنده شدن کنیم.

پلاک و دیگر هیچ!!!


1.خون نامه ی دانشجوی شهید مهدی رجب بیگی


کلمات کلیدی : یاد داشت

<      1   2