گاهی برخی از خواسته ها و مطالبات آنچنان عمومی می شوند که به نقل تمام مجالس تبدیل شده و گویی از نان شب نیز واجب ترند. این خواسته ها مبنای تمام تصمیم گیری ها و اظهارنظرها قرار گرفته و تخطی از آن، افتادن از چشم عموم مردم را به دنبال خواهد داشت. نگاه به گذشته، نشان می دهد که در برهه ای زمان، مردم آنچنان از ظلم و جور بازمانده ی حکومت فاسد پهلوی به تنگ می آیند که با وجود خفقان شدید و سرکوب وحشیانه، از هر فرصتی برای نمایاندن خشم و اعتراض خود استفاده می کردند. چرا که مبارزه با حکومت دست نشانده ی بیگانگان و براندازی آن برای برپایی حکومت اسلام، تبدیل به گفتمانی شده بود که هرکس به ویژه نخبگان، وظایف و برنامه های خود را بر پایه ی آن تعریف می کردند. به نحوی که روز به روز عرصه بر مخالفین گفتمان انقلاب اسلامی تنگ تر می شد و سرانجام گفتمان عدالت، مقاومت، خودباوری و ... به پیروزی رسید.
این اتفاق بارها و بارها پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نیز رخ داد. به طور مثال، در عرصه ی دفاع مقدس، لزوم محافظت از مرزهای کشور و دفع متجاوزین و مقاومت در برابر تعدی آنها، تبدیل به گفتمانی گردیده بود که هر روز تعدادی از جوانان این مرز و بوم از اقصی نقاط کشور راهی جبهه های مبارزه حق علیه باطل می شدند.
اما این گفتمان پس از پایان هشت سال دفاع مقدس، با وجود خواست عموم مردم مبنی بر ساختن کشور در راستای تمدن اسلامی و جبران عقب ماندگی ناشی از وابستگی، با روی کار آمدن برخی از چهره های تکنوکرات - که جز دانسته های خود و دانش تجربی موجود چیزی را باور نداشتند- نادیده گرفته شد تا اتفاقات ناگواری همچون ظهور پدیده ی اشرافیت، افزایش فاصله طبقاتی، عدم توجه به قشر مستضعف و آسیب پذیر نامیدن آنها ( یعنی آنها خود پذیرای آسیب های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی هستند.) و در یک کلام تغییر سبک زندگی اسلامی و به تبع آن تغییر ذائقه ی مردم در زمینه های مختلف رخ دهد.
اما آنچه نویسنده را وادار به نوشتن در زمینه ی گفتمان سازی و تأثیر گذاری آن نموده موضوعی است که در آینده ای نزدیک پیش رو داریم و آن چیزی نیست جز انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی ایران. اتفاقی که رهبر معظم انقلاب اسلامی، امام خامنه ای( حفظه الله) در پیام نوروزی خود و سخنان ابتدای سال در جمع زائران حرم رضوی، به اهمیت آن اشاره کردند و از مردم خواستند که همچون 34 سال گذشته با حضور پرشور خود، حماسه ای سیاسی را رقم بزنند.
10 انتخابات، 6 رئیس جمهور
ابوالحسن بنی صدر نخستین رئیس جمهور ایران است که تعلقی به گفتمان انقلاب اسلامی ندارد. وی دانشجویی است که همراه با حضرت امام(ره) از پاریس به ایران می آید و پس از آن با مانور تبلیغاتی خود را یکی از متفکرین انقلاب جا می زند. وی در برنامه های مختلف تلویزیونی در زمان ریاست قطب زاده معلوم الحال بر صدا و سیما - که اتفاقا وی نیز حضرت امام(ره) را در بازگشت از پاریس همراهی می کند - حضور می یابد و در روزی که به دیدار حضرت امام(ره) نائل شده بود، پس از خروج از بیت امام(ره) خود را نامزد ریاست جمهوری معرفی می کند تا به نحوی وانمود کند که امام خمینی(ره) با نامزدی وی موافقت نموده اند. همین اتفاق برای مردم عاشق و دلباخته ی حضرت امام(ره) کافی بود تا سیل آرای خود را به نام ابوالحسن بنی صدر روانه ی صندوق های رأی کنند. اتفاقی که اگرچه برخلاف میل حضرت امام(ره) رقم خورد اما با قاون مداری ایشان و احترام به آرای عمومی همراه بود. اما بنی صدر در برهه های مختلف با اتخاذ مواضعی که تناسبی با گفتمان انقلاب اسلامی نداشت، همچون محکوم کردن دانشجویان پیرو خط امام(ره) در ماجرای تسخیر لانه جاسوسی، حمایت از هواداران خشونت طلب منتسب به وی ، ارتباط با منافقین، عملکردی نامناسب به ویژه در بمباران باقیمانده تجهیزات آمریکایی ها در طبس قبل از بازرسی آنها و مواجهه با تجاوز دشمن بعثی که فرضیه جاسوسی وی را آنچنان که بعدها در اسناد لانه جاسوسی بدست آمد، تقویت می کرد، ماهیت حقیقی خود را به نمایش گذاشت. تا اینکه عدم کفایت سیاسی وی در مجلس اول شورای اسلامی به تصویب رسیده و به امضای امام خمینی(ره) رسید.
برخلاف بنی صدر، محمدعلی رجایی نه داعیه روشنفکری داشت و نه حمایت تشکیلات گسترده منافقین را . محمدعلی رجایی یکی از رویش های گفتمان انقلاب اسلامی است. فردی ساده زیست و متدین که احترام خاصی برای کوخ نشینان انقلاب قائل بود و از هر فرصتی برای خدمتگزاری به آنها بهره می برد. او در همان فرصت اندکی که در اختیار داشت، با اقدامات درخور توجهش آنچنان حاکمیت قلوب مردم را در دست گرفت که با گذشت بیش از سه دهه از آن روزها، یاد و خاطره اش همچون سخنرانی پرشورش در سازمان ملل، فراموش نگشته است. محمدعلی رجایی، مزد خدمتگزاری خود را در ماه های ابتدای ریاستش و در ماجرای مبهم انفجار دفتر نخست وزیری با شهادت خود دریافت کرد.
سید علی خامنه ای بی شک یکی از افرادی است که در اشاعه ی گفتمان انقلاب اسلامی و فراگیر کردن آن، چه در زمان ریاست جمهوری و امامت نماز جمعه و چه در دوران رهبری، نقش قابل توجهی داشته است. وی دو دوره ی پیاپی به عنوان رئیس جمهور برگزیده ی مردم ایران انجام وظیفه نموده است. رسمی که تا کنون نیز ادامه یافته است و مردم هماره به منتخب خود برای دو دوره پیاپی برای اجرای برنامه های خود فرصت داده اند. رئیس جمهور دوران جنگ، با حضور متعدد خود در جبهه های نبرد، هماره امیدبخش رزمندگان دوران دفاع مقدس بود. سختی های این برهه از انقلاب اسلامی ایران، از زبان وی و سایر مسئولان آن زمان شنیده شده است، اما مرور آن خالی از لطف نیست. از عدم فروش سیم خاردار گرفته تا تخلیه روحی رزمندگان توسط عناصر ضد انقلاب داخلی. وی پس از رحلت امام خمینی(ره)، به دنبال تعریف ها و تأیید های مکرر حضرت امام(ره) و با پایان یافتن دوران 8ساله ریاست جمهوری، به عنوان رهبر انقلاب اسلامی ایران نایل شد. وی تاکنون پرچمدار احیای گفتمان انقلاب اسلامی ایران بوده است.
اکبر هاشمی رفسنجانی پس از پایان جنگ و رحلت حضرت امام(ره)، برای نامزدی پنجمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، از اواسط سومین دوره ریاست خود بر مجلس شورای اسلامی استعفا کرد تا مهدی کروبی جایگزین وی شود. او که در گفتمان انقلاب اسلامی ظهور و بروز یافته بود، تعریف دیگری از این گفتمان ارائه کرد که چندان با تعاریف سابق مطابقت نداشت. شاید بتوان دوره ی ریاست وی را آغاز انحراف از گفتمان اصیل انقلاب اسلامی دانست. انحراف از ساده زیستی، عدالت محوری، تبعیت از ولایت و ... . تشکیل حزب کارگزاران در آستانه انتخابات مجلس پنجم و ارائه لیستی جداگانه، تمایل وی و اطرافیانش را برای تسخیر مراکز قدرت، نمایان ساخت. روحیه ای که تا مادام العمر ساختن دوران ریاست جمهوری، برای بهره بردن بیش از پیش از تجارب هاشمی نیز پیش رفت که البته توفیقی نیافت. ادامه سیاست های تورم زا در دولت ششم، منجر به تورم بی سابقه 49درصدی گردید. همچنین اتخاذ سیاست های غلط فرهنگی، زمینه ساز شکل گیری جریانی شد که مروج فرهنگ مادی گرایانه، زمینی کردن حکومت و جدایی آن از شریعت بودند.
سید محمد خاتمی را باید برآمده از گفتمان حاکم بر حلقه کیان(پلورالیسم)، مرکز تحقیقات استراتژیک نهاد ریاست جمهوری(توسعه سیاسی)، نهضت آزادی و ملی مذهبی ها(آزادی) و حلقه آیین(جامعه مدنی) دانست. او که به گفته اعضای جبهه اصلاحات ادامه دهنده دولت هاشمی بود، در عرصه فرهنگ که خود زمانی زمامداری وزارتش را به عهده داشت، تا بدانجا پیش رفت که روزنامه ها و جراید وقت، علنا اعتقادات مردم را به سخره گرفته و حضرت امام(ره) و افکارش را به موزه تاریخ می سپردند. جوسازی های گسترده رسانه ها و مواضع رادیکال مسئولان دولت و نمایندگان مجلس در ماجراهای مختلف، از قتل های زنجیره ای گرفته تا اصلاح قانون مطبوعات، تصویب لوایح دوگانه و نهایتا تحصن نمایندگان، عرصه را برای خدمتگزاری تنگ تر می کرد. وادادگی های فرهنگی، در عرصه بین المللی نیز سرایت کرده بود و تبعیت بی چون و چرا در برابر غرب و خواسته هایش، تعامل نامیده می شد.
محمود احمدی نژاد نیز برآمده از گفتمان انقلاب اسلامی است. او که استانداری اردبیل و شهرداری پایتخت را در کارنامه داشت، از مخالفین اصلاحات به شمار می آمد. وی با علم کردن شاخصه های گفتمان انقلاب اسلامی، گوی سبقت را از سایر رقبا ربود تا ششمین رئیس جمهور نامیده شود. احیای گفتمان انقلاب اسلامی که با حمایت مردم مواجه شده بود، سوم تیر84 را برای همیشه در اذهان ماندگار نمود. عملکرد کابینه وی در دولت نهم در عرصه خدمت رسانی، علاقه مندان به نظام جمهوری اسلامی را مسرور و امیدوار ساخت. حضور در میان ساکنان اقصی نقاط کشور، که روحیه مردمی وی را تداعی می کرد، توجه به حضور مردم و مواضع آنها، مواضع محکم و مستدل در برابر بیگانگان همه و همه دست به دست هم داد تا مردم برای حضور در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری، بیش از پیش ترغیب شوند و مشارکت کم نظیر 85 درصدی را رقم زنند. اما نفوذ عناصر مسئله دار برخوردار از حمایت رئیس جمهور در دولت دهم و عدم تعامل مثبت نمایندگان مجلس با دولت، حاشیه های فراوانی را در این دوره به وجود آورد که گاها بر متن غلبه پیدا می کرد و زمینه کمرنگ شدن گفتمان انقلاب را فراهم می ساخت. سوء مدیریت در برخی ارگان ها، بر اثرات ناشی از تحریم ها دامن زده و افزایش مشکلات اقتصادی را در پی داشت. فضای حاکم رسانه ای زخم خورده از گفتمان سوم تیر یا همان گفتمان انقلاب، که همواره سعی در ناکارآمد جلوه دادن این گفتمان را داشته و دارد، با سیاه نمایی مشکلات اقتصادی، تمامی تقصیرها را گردن آن می اندازد، حال آنکه تمامی مشکلات به دلیل انحراف از گفتمان انقلاب است که متوجه دولت دهم می باشد. در عرصه فرهنگ نیز این دولت همانند دولت های گذشته توفیق چندانی نیافت تا تهاجم فرهنگی مبدل به جنگ نرم گردیده و تلفات این جنگ نیز روز به روز بیشتر گردد.
دولت یازدهم ؛ ولایتمدار و کارا
تاریخ نظام جمهوری اسلامی نشان می دهد که در هر نقطه ای از عرصه خدمتگزاری به گفتمان انقلاب اطمینان شده و عناصر برآمده از این گفتمان بر سر کار آمده اند، با موفقیت و پیشرفت همراه بوده و سربلندی نظام و شادمانی مردم را در پی داشته است. بی شک تبعیت از ولایت و پیروی از رهنمودهای وی، یکی از شاخصه های این گفتمان است. تبعیت آگاهانه و به دور از تفسیر به رأی هایی که در این سالها آزارمان داده است، موجب اعتلای هر دولتی خواهد شد. کارآمدی رئیس دولت و اعضای کابینه نیز شاخصه دیگری است که می بایست مورد توجه قرار گیرد. چه آنکه اعتقاد بدون عمل نتیجه ای جز خسران دنیا و آخرت در پی نخواهد داشت.