تحولات بازار ارز در چند روز اخیر، بی تدبیری مسئولین و نوع نگاه مردم ما را برآن داشت تا در این مجال به این قضیه بپردازیم. اما پیش از ورود به مبحث ارز و التهاب بازار، نگاهی به تمدن موجود می اندازیم و نوع برخورد مردم با این اتفاق را بررسی خواهیم کرد.
در تفکری که کاملا این جهانی است (تفکر مادی)، اهمیت بازار پول و سرمایه بالا می رود و در نتیجه نهادهای پولی- مالی مانند بانک ها و شرکت های تجاری غول پیکر کم کم در آن تمدن زیاد می شوند و در این راه هر مانع دیگری مانند موانع شرعی و... هم حذف می شوند. برعکس در تفکری که نگاه خدامحورانه در صدر قرار می گیرد، نهادهای تمدنی مرتبط با چنین معارفی که معمولا هم با انسان سر و کار دارند، بیشتر می شود. در تمدن اول دسترسی به بانک ها و نهادهای پولی و سرمایه ای در هرکوچه و خیابانی مقدور است و در تمدن دوم دسترسی به نهادهای مربوط به امور دینی و اخلاقی و تربیتی.1
مقایسه ی شهر امروز با شهر 50 سال پیش نشان می دهد که با اندکی غفلت، تمدن برآمده از تفکر و نگاه خدامحورانه جای خود را به تمدن حاصل از تفکر مادی خواهد داد. کما اینکه کشور در این مسیر در حال حرکت است. بنابراین در بطن تمدن مادی، هرگونه فعالیت تجاری، مبادلات و سرمایه گذاری از اهمیت بالایی برخوردار بوده و مورد توجه قرار خواهد گرفت. در نتیجه نوع نگاه به زندگی تغییر خواهد کرد و ثروت اندوزی و رفع مسائل و مشکلات مادی نگاه غالب می شود. در این نوع زندگی، مردم به صورت روزانه قیمت ها را رصد کرده و برای کسب درآمد بیشتر از هیچ کاری دریغ نمی کنند.
اتفاقات(بخوانید التهابات) اخیر بازار ارز نیز از این قاعده مستثنا نبود و بار دیگر نگاه هارا متوجه خود ساخت.به نحوی که صحبت از نوسانات ارز به نقل محافل عمومی تبدیل گشت که با تشویش اذهان عموم همراه بود. حال نکته اینجا ست که تغییر صعودی قیمت ارز آزاد، چه تأثیر مستقیم و یا غیر مستقیم بر روی زندگی مردم خواهد داشت؟
بدیهی است که واردات و صادرات در اولویت با ارز مرجع صورت می گیرد، که قیمت آن تغییری نکرده است و به تبع آن قیمت کالاها با افزایش بی رویه ی ارز، دستخوش تغییر نشده است. همچنین استفاده ی مسافران بالاخص دانشجویان بورسیه از ارز دولتی مشکل آنان را حل خواهد کرد. با این وجود فقط برخی دلالان و واسطه ها از اخلال در بازار و صعود نجومی ارز سود می برند. اما این وسط برخی از مردم که با مشاهده ی نوسانات ارز، هوس سودهای کلان و یک شبه به سرشان زده وارد این حباب می شوند، که با ترکیدن حباب دچار خسران شدید شده و بغض آنان نیز خواهد ترکید.
نقش دولت
اما دولت نیز تأثیر بسزایی در این التهابات داشته است، به نحوی که با گذشت یک هفته از این رشد نجومی، تدابیر شدیدی اتخاذ نشده است. البته ساده انگارانه است که این افزایش قیمت ها را از یک هفته ی گذشته بدانیم، بلکه قیمت امروز ارز و سکه، نتیجه ی عدم برخورد با این حباب طی چند ماه گذشته است. عدم اتخاذ تصمیم صحیح در مقابله با صعود قیمت ارز، نشان دهنده ی سوء تدبیر دولت است که ابزارهای لازم برای کنترل قیمت ها را در اختیار دارد. مگر آنکه بگوییم تدابیر دولت در بلند مدت جواب می دهد که با کاهش چنددرصدی نرخ ارز، امیدواریم این گونه باشد.
بدیهی است که وظیفه ی هر دولتی تأمین رفاه و ایجاد زمینه ی لازم برای حل مشکلات معیشتی مردم است. اما قطعا عدم همکاری سایر نهاد ها و خود مردم کار را برای دولت سخت و سخت تر خواهد کرد. این هم منطقی نیست که پس از بروز هر مشکلی در کشور، دولت را آماج انواع و اقسام حملات خود قرار دهیم. چه آنکه مشکل اصلی در جای دیگر و یا حتی در بطن مردم باشد. پر واضح است که همه از نوسانات بازار ارز ضرر خواهند کرد. هم وجهه ی دولت مخدوش خواهد شد و هم مردم از نظر اقتصادی در تنگنا قرار خواهند گرفت. درواقع فشار اقتصادی بر دوش دولت و مردم است.
مواجهه با اتفاق
وقتی در شرایط اقتصادی کنونی که یک جنگ چندجانبه میان ما و کشورهای تحریم کننده و حامیان آنها در گرفته است،عده ای به فکر استیضاح، برخی به فکر تسویه حساب و برخی از مردم هم در تکاپوی تأمین(اگر نگوییم احتکار) مایحتاج آینده ی خود باشند، دیگر نتیجه ی جنگ از همین الان معلوم است. وقتی دانشجویان ما یعنی همان افسران جوان جنگ نرم در فکر تأمین زندگی دانشجویی خود هستند و دغدغه ی نان و تخم مرغ را دارند، دیگر از سربازان این جبهه چه انتظاری می رود؟
در همین کشور ژاپن -که آرمانشهر اکثر مدیران دهه ی هشتاد و ماقبل آن بود.- که عده ای تحت تأثیر پیشرفت های صنعتی اش به دنبال تبدیل کشور به ژاپن اسلامی بودند، پس از گران شدن قیمت مرغ، مردم سه روز از خرید مرغ صرف نظر کردند تا اینکه قیمت ها به نقطه ی اول بازگشت. مقایسه کنید این را با برخورد مردم ما که پس از افزایش چند درصدی قیمت کالاها، به دنبال انبار کردن مایحتاج خود هستند تا قیمت ها بیش از این گران نشود. اتفاقی که بیشتر به افزایش قیمت ها دامن می زند. بنابراین، افزایش آگاهی، پرهیز از نگاه سطحی، پذیرش مسئولیت در تصمیم گیری و بالا بردن سعه ی صدر و آستانه ی تحمل، همه و همه در این برهه از زمان و برای گذر سالم از این پیچ تاریخی لازم و ضروری به نظر می رسد.
تلنگر
در زمانی که همدلی و اتفاق نظر بیش از هر زمان دیگری به کار می آید، گویا مردم، مسئولین، اصناف و ... این حلقه ی مفقوده را از یاد برده اند و هرکس به دنبال منافع خودش است. حال آنکه در نگاه کلان، منافع دولت، غیر از منافع اصناف و منافع اصناف، غیر از منافع مردم نیست. ما نیز به نوبه ی خود از تمام مسئولین و دست اندر کاران عرصه ی اقتصاد خواستار تداوم نزول قیمت ها و بازگرداندن ثبات به بازار و فراهم نمودن زمینه ها برای اجرای موفق فاز دوم هدفمندی یارانه ها هستیم. بدیهی است که این مهم با همکاری و همدلی مردم و مسئولین به وقوع خواهد پیوست.
1.کتاب بررسی تفکر و تمدن از آغاز تا کنون،جلد اول
نوشتن هنری است که هم نویسنده ی خوب می خواهد، هم موضوع خوب و هم یک قلم و کاغذ خوب! بگذریم که ما هیچ کدام را نداریم. بگذریم که در هر مبحثی وارد شوی جا برای کار دارد. بگذریم که دغدغه هایت نمی گذارند شبها خواب راحت داشته باشی.(هرچند نکته آخر شعاری بیش نیست). اما برای نوشتن همین که موضوع را انتخاب کرده باشی و دغدغه داشته باشی برای آغاز کار کافی است. حال آنکه نویسندگان بزرگ هم مادرزاد نویسنده به دنیا نیامده اند.اما نوشتن در کتاب و روزنامه و دفترچه خاطرات با نوشتن در فضای مجازی همچون وبلاگ قدری متفاوت است.هرکدام از آنها مخاطب خاص خودش را دارد و همین کار را حساس تر می کند.حالا ما به عنوان دانشجوی این مرز و بوم که جزء خواص و نخبگان جامعه به حساب می آییم، خود را مسئول می دانیم که به عنوان یک دانشجوی ولایی و بسیجی- حتی در حد شعار - ایفای نقش نماییم.
از آنجایی که امروزه با پیشرفت تکنولوژی و رشد رسانه های ارتباطی، مخاطبان اقبال بیشتری به این حوزه داشته اند،این حوزه را برگزیدیم تا با مطرح ساختن دغدغه هایمان در فضایی که دارای مخاطب بیشتری است، هم آگاهی دیگران را افزایش دهیم و هم از نظرات آنها و راهنمایی هایشان بهره گیریم. بنابراین بنای کار ما تنها بر ارائه ی یکسری مطالب به مخاطب نیست، بلکه در این فضا مخاطب نیز باید خودش را مسئول بداند و اگر در این حوزه صاحب نظر است، ما را با ارائه ی راهکارهای مناسب همراهی کند.
امروزه زمان لشکرکشی ها برای به تصرف درآوردن سرزمین ها به پایان رسیده است به گونه ای که دیگر کشورها علنا دست به استعمار و استثمار نمیزنند.همه ی اینها به دلیل رشد نسبی سطح آگاهی جوامع می باشد.اما این آگاهی باعث نشده است که انسان های پست و پلید،دست از اهداف شوم خود بردارند. آری، آنهاراه دیگری را برگزیدند که در پس ظاهر موجّه و اتو کشیده شان برنامه هایشان را عملی سازند.اگر تاکنون فکر می کردید که دیگر زمان جنگ به اتمام رسیده است و می توانید با خیال راحت به زندگی خود ادامه دهید، باید در افکار خود تجدید نظر کنید.امروزه در تمامی عرصه های فرهنگی، اقتصادی،سیاسی و ... جنگی برپا شده است که کلید آن پس از شکست مفتضحانه استکبار جهانی در دوران 8سال دفاع مقدس زده شد.
اگر بخواهیم به عنوان یک افسر - به تعبیر مقام معظم رهبری امام خامنه ای(مد ظله العالی) - در این جنگ ایفای نقش کنیم، باید آموزش های لازم را ببینیم. بنابراین با از دست دادن لحظات و فرصتها، فقط شاس خود را برای پیروزی کم میکنیم.پس اگر دغدغه ی ما با دغدغه ی شما یکی ست بسم الله.
استحکام مبانی دینی و اعتقادی، نیاز اول هر افسر جوان برای کار در این حوزه است.پس باید هرچه می توانیم در تقویت این مبانی تلاش کنیم که به فرموده ی امام راحل(ره):« جنگ ما جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز نمی شناسد و ما باید در جنگ اعتقادی مان بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به را بیاندازیم». اگر ما نتوانیم در برابر شبهات مطرح شده در حوزه عقاید بایستیم و در گامی بلندتر مبانی فکری و ایدئولوژی طرف مقابل مان را به چالش بکشیم،نمی توانیم به عنوان یک افسر قلمداد شویم.بلکه مانند فردی هستیم که در یک خاکریز نه تنها کارایی لازم را ندارد، بلکه هزینه ی اضافی نیز روی دست میگذارد. اگر ما نتوانیم پاسخگوی شبهه ای باشیم، این شبهه در ذهن ما ابهام ایجاد می کند و ما را تبدیل به ویروسی می کند که در جبهه ی خودی سبب بیمار شدن و یا از بین رفتن سایر نیروها خواهد شد.
پس از استحکام بخشی به مبانی اعتقادی باید در صدد شناخت نقاط ضعف دشمن برآییم.زیرا موضع تدافعی برازنده ی یک دانشجوی مسلمان نیست. دفاع از انتقادات،اگرچه در بادی امر کار بسیار مفیدی است، اما خواسته یا ناخواسته باید بپذیریم که اکنون بخشی از اعتقادات ما از بین رفته است. بنابراین برای بازپس گیری جایگاه ارزش های اسلامی موضع تدافعی کارساز نیست و موضعی انفعالی تلقی می شود.این جاست که نیاز به موضعی تهاجمی احساس می شود. برای اتخاذ موضع تهاجمی نیز شناخت نقاط ضعف دشمن ملزم و ضروری است.
گام بعدی شناخت راه های مقابله با دشمن و استفاده از نقاط ضعف اوست. حمله به دشمن چه در عرصه ی جنگ سخت و چه عرصه ی جنگ نرم، بدون شناخت راهها و مسیر ها امکان پذیر نیست و تنها منجر به شکست خواهد شد. بنابراین باید مراقب کمین ها باشیم، چه بسا کمین ها و سمپاشی های رسانه ای بسیار بیشتر از کمین ها در عرصه ی جنگ سخت باشد. تنها راه برون رفت و سالم ماندن از شر این دست اندازی ها نیز به فرموده ی امام خامنه ای(مد ظله العالی) افزایش بصیرت است.این افزایش بصیرت در سطح جامعه هم جز با کار رسانه ای امکان پذیر نیست.بنابراین اگر با حس کردن وجود جنگ نرم احساس وظیفه میکنید، بیایید تا به همراه یکدیگر ابهت پوشالی دشمنان انقلاب اسلامی را درهم شکنیم.
ان شاءالله