سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ستیز ، تدبیر را باطل کند . [نهج البلاغه]


ارسال شده توسط مهدی آقاجانی در 94/3/31:: 6:28 عصر

ماه

من بی خیال رابطه ی نیمه کاره ام

محتاج عاشقی و شروعی دوباره ام


در من هزار آینه تکثیر می شود

چیزی بجا نمانده ز من پاره پاره ام


در آسمان تیره ی شب های بی کسی

شاید ستاره ای بشود راه چاره ام


یک کهکشان ستاره به دنبال دلبری

سرگرم خودنمایی آن ماه پاره ام


باید مسیر هرشب خود را عوض کنم

چشم ستارگان شده گرم نظاره ام!


ماهی کشیده در دل این برکه آه من

سرخ و سفید می شوی از این اشاره ام!!


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط مهدی آقاجانی در 94/2/6:: 2:53 صبح

سگ چوپان

در زمانی که کسی شهره به ایمان نشود

و غبار کفنی سرمه ی چشمان نشود

نکند هیچ کسی پیش کسی یاد کسی 

و دلی تنگ برای دل یاران نشود

نرود هیچ فقیری به سر خوان کسی

وارد خانه دگر حضرت مهمان نشود

خشکسالی شود و سفره ی ما بی برکت

و دعای سحری ختم به باران نشود

حفظ اشعار معاصر نبود کار کسی

وز نگاه غزلی شهر غزل خوان نشود

داغ بی مهری اگر سر نزند از پیران 

پشت محراب خم از هجر جوانان نشود

شهر ما خانه ی ما نیست بیآرامیدش

تا جوانی دگر آلوده ی عصیان نشود

دگر از دهکده قوچی نشود کم وقتی

روبهی رابط گرگ و سگ چوپان نشود!

داعی عشق و قناعت که زیاد است ولی

هیچ لیلا زن مجنون بیابان نشود

گرچه از چاه برون آمده یوسف اما

دل ما خارج از آن چاه زنخدان نشود

سنگ بر سینه زدم نقش تو بر آن حک شد

به خیالم صنمی حافظ قرآن نشود

تا زمانی که به بازار تهیدست رویم

خبر از یوسف گمگشته ی کنعان نشود

اشک حسرت ثمر ناب غزل های من است

لب ما تا به ظهورش لب خندان نشود 


کلمات کلیدی : اشعار

ارسال شده توسط مهدی آقاجانی در 93/10/23:: 1:59 صبح

پدر شهید

به یاد مرحوم محمدرضا آقاسی که ترنم لب هایش عشقبازی بود:


من بال و پر شهید را می بوسم

پا تا به سر شهید را می بوسم

دستم نرسد اگر به دامان شهید

دست پدر شهید را می بوسم


تقدیم به آنان که روی پای خود ایستادند و به پای "ایستادگی" نشستند.


بزرگی نگاهش به سوی پسر بود

پسر در پی گیر و دار سفر بود

سفر زین محل سوی شهری دگر بود

دگرشهر جایی سراسر خطر بود

خروش جوانان ز رگ بود و طاعت

پسر برده ارث از پدر این شجاعت


رسیده به شهری نه سرسبز و خرم

سیه پوش مردم بسان محرم

ز بیداد دشمن شده غرق ماتم 

نه چوبی مهیا، نه سنگی فراهم!

دفاع مقدس ز اسلام و ایران

و رزمندگان هم لبالب ز ایمان


شنیده پسر تیرباران به این سو

جهانی به آن سو و ایران به این سو

نه بهتر بگویم که قرآن به این سو

ابابیل و فتح و صف و جان به این سو

نشسته به حلقوم او تیر دشمن

و رأس عزیزش گرفته به دامن...


پسر مانده بی سر، لغت غرق در خون

و سر، سربرآورده از نای مجنون:

به لیلا قسم! می شود خوار و مغبون

هر آنکس که خورشید را کرده دلخون

فراق پسر خم نموده کمرها

"خم می سلامت" دعای پدرها

**

نه از سرزمین خطر برنگشت

پدر مانده و سال هشتاد و ...



 


کلمات کلیدی :

<      1   2   3   4   5   >>   >